معنی فارسی unclosing

B1

عمل باز کردن چیزی که قبلاً بسته شده است.

The act of opening something that is closed.

verb
معنی(verb):

To open; to unclench.

example
معنی(example):

باز کردن درپوش، محتوای داخل را نمایان خواهد کرد.

مثال:

Unclosing the lid will reveal the contents inside.

معنی(example):

فرآیند باز کردن به آرامی انجام شد و نیازی به نیروی اضافی نداشت.

مثال:

The unclosing process was smooth and required no force.

معنی فارسی کلمه unclosing

: معنی unclosing به فارسی

عمل باز کردن چیزی که قبلاً بسته شده است.