معنی فارسی unco-operative
B2غیرهمکاری، زمانی که فردی تمایلی به همکاری یا کمک به دیگران نداشته باشد.
Not willing to work with others or cooperate.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not cooperative.
example
معنی(example):
او در جلسه همکار نبود و ایدههایش را به اشتراک نمیگذاشت.
مثال:
He was unco-operative during the meeting, not sharing his ideas.
معنی(example):
تیم به دلیل وجود یک عضو همکار نبودن، در پیشرفت مشکل داشت.
مثال:
The team found it difficult to progress due to one unco-operative member.
معنی فارسی کلمه unco-operative
:
غیرهمکاری، زمانی که فردی تمایلی به همکاری یا کمک به دیگران نداشته باشد.