معنی فارسی uncoil
B1 /ʌnˈkɔɪəl/عملی که به معنای باز کردن یا آزاد کردن چیزی که به دور هم پیچیده شده است، مانند زنجیر، طناب یا مار میباشد.
To undo something that is coiled or twisted.
- verb
verb
معنی(verb):
To unwind or untwist (something).
معنی(verb):
To unwind or untwist oneself.
example
معنی(example):
لطفاً قبل از استفاده طناب را باز کنید.
مثال:
Please uncoil the rope before using it.
معنی(example):
مار از حالت استراحت خود شروع به باز شدن کرد.
مثال:
The snake began to uncoil from its resting position.
معنی فارسی کلمه uncoil
:
عملی که به معنای باز کردن یا آزاد کردن چیزی که به دور هم پیچیده شده است، مانند زنجیر، طناب یا مار میباشد.