معنی فارسی uncolonized

B1

مناطق یا مکان‌هایی که تحت تأثیر استعمار قرار نگرفته‌اند.

Not subjected to colonization.

adjective
معنی(adjective):

Not colonized

example
معنی(example):

برخی مناطق تا به امروز بدون استعمار باقی مانده‌اند.

مثال:

Some regions remain uncolonized to this day.

معنی(example):

مفهوم فضاهای بدون استعمار در تاریخ اهمیت دارد.

مثال:

The concept of uncolonized spaces is important in history.

معنی فارسی کلمه uncolonized

: معنی uncolonized به فارسی

مناطق یا مکان‌هایی که تحت تأثیر استعمار قرار نگرفته‌اند.