معنی فارسی under one's arm

A2

زیر بغل، به عملی اشاره دارد که شخص چیزی را طوری نگه می‌دارد که زیر بغلش قرار گرفته باشد.

To hold something against the side of the body under the arm.

example
معنی(example):

او کتاب‌ها را زیر بغلش حمل کرد.

مثال:

She carried the books under her arm.

معنی(example):

او ژاکتش را زیر بغلش نگه داشت.

مثال:

He held his jacket under his arm.

معنی فارسی کلمه under one's arm

:

زیر بغل، به عملی اشاره دارد که شخص چیزی را طوری نگه می‌دارد که زیر بغلش قرار گرفته باشد.