معنی فارسی under-appreciated
B2به طور نادرستی نادیده یا کم ارزش دانسته شده است.
Not recognized or valued to the extent that one deserves.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
استعداد او اغلب توسط اطرافیانش کمتر از حد واقعی ارزیابی میشود.
مثال:
Her talent is often under-appreciated by those around her.
معنی(example):
بسیاری از هنرمندان بزرگ در زندگی خود کمتر از حد واقعی ارزیابی شدهاند.
مثال:
Many great artists have remained under-appreciated in their lifetime.
معنی فارسی کلمه under-appreciated
:
به طور نادرستی نادیده یا کم ارزش دانسته شده است.