معنی فارسی under-feeding
B1فرایند یا عمل از بین بردن مقدار کافی غذا به اندامهای زنده، که ممکن است سلامت آنها را تحت تاثیر قرار دهد.
The act of providing inadequate nutrition to animals or plants.
- NOUN
example
معنی(example):
کمغذایی به مرغها میتواند منجر به سلامت ضعیف شود.
مثال:
Under-feeding the chickens can lead to poor health.
معنی(example):
کارشناسان توصیه میکنند که از کمغذایی در مورد حیوانات خانگی جلوگیری کنید.
مثال:
Experts advise against under-feeding your pets.
معنی فارسی کلمه under-feeding
:
فرایند یا عمل از بین بردن مقدار کافی غذا به اندامهای زنده، که ممکن است سلامت آنها را تحت تاثیر قرار دهد.