معنی فارسی underhits
B2به وضوح ضعیف‌تر یا کمتر از آنچه که انتظار می‌رفت.
To not reach the expected level of success or quality.
- verb
verb
معنی(verb):
To hit with insufficient force.
مثال:
The golfer underhit the ball and failed to reach the green.
example
معنی(example):
این آهنگ برای بسیاری از شنوندگان نتیجه ضعیفی دارد.
مثال:
The song underhits the mark for many listeners.
معنی(example):
منتقدان می‌گویند که این آلبوم از نظر نوآوری نتیجه ضعیفی دارد.
مثال:
Critics say the album underhits in terms of innovation.
معنی فارسی کلمه underhits
:
به وضوح ضعیف‌تر یا کمتر از آنچه که انتظار می‌رفت.
