معنی فارسی underhitted
B1در زمینهای نتایج کمتر از حد انتظار یا ضعیفتر از آنچه که پیشبینی میشد.
To fall short of expectations in terms of performance or success.
- VERB
example
معنی(example):
عملکرد او پایینتر از انتظارات مربی بود.
مثال:
His performance underhitted the expectations of the coach.
معنی(example):
این فیلم نسبت به پیشبینیهای فروش گیشه نتیجه ضعیفی داشت.
مثال:
The movie was underhitted compared to box office predictions.
معنی فارسی کلمه underhitted
:
در زمینهای نتایج کمتر از حد انتظار یا ضعیفتر از آنچه که پیشبینی میشد.