معنی فارسی undertrained
B1کسی که به اندازه کافی یا مناسب آموزش ندیده است.
Not adequately trained for a task or responsibility.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not having adequate training.
مثال:
The undertrained zookeeper met with an unfortunate fate.
example
معنی(example):
تیم احساس می‌کرد که برای مسابقه به اندازه کافی آموزش دیده نیست.
مثال:
The team felt undertrained for the competition.
معنی(example):
او به اندازه کافی آموزش ندیده بود و در انجام وظایف مشکل داشت.
مثال:
He was undertrained and struggled with the tasks.
معنی فارسی کلمه undertrained
:
کسی که به اندازه کافی یا مناسب آموزش ندیده است.
