معنی فارسی underwhelmed
B1احساس ناامیدی، به معنای عدم برآورده شدن انتظارات از یک رویداد یا تجربه.
Feeling disappointed or unimpressed; not meeting expectations.
- verb
verb
معنی(verb):
To fail to impress; to perform disappointingly.
example
معنی(example):
من از نتایج امتحان پایان ترم ناامید شدم.
مثال:
I was underwhelmed by the final exam results.
معنی(example):
اجرای او باعث شد که احساس ناامیدی کنم.
مثال:
Her performance left me feeling underwhelmed.
معنی فارسی کلمه underwhelmed
:
احساس ناامیدی، به معنای عدم برآورده شدن انتظارات از یک رویداد یا تجربه.
