معنی فارسی undisguised
B2آشکار، چیزی که بدون پنهانکاری نشان داده شده است.
Not concealed; open and clear.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not disguised, plainly visible.
example
معنی(example):
شادی آشکار او در جشن مشهود بود.
مثال:
Her undisguised joy was evident at the celebration.
معنی(example):
او علاقهی آشکاری به این پروژه نشان داد.
مثال:
He showed an undisguised interest in the project.
معنی فارسی کلمه undisguised
:
آشکار، چیزی که بدون پنهانکاری نشان داده شده است.