معنی فارسی undistinguished
B1بدون مشخصه خاص، نه برجسته و معمولی.
Not exceptional; lacking distinction or outstanding features.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not distinguished: not marked by conspicuous qualities.
معنی(adjective):
Not distinguished: not having an air of distinction.
example
معنی(example):
کار او اغلب به عنوان کار معمولی در نظر گرفته میشد.
مثال:
His work was often considered undistinguished.
معنی(example):
یک اجراي معمولی باعث شد تماشاگران تحت تاثیر قرار نگیرند.
مثال:
An undistinguished performance left the audience unimpressed.
معنی فارسی کلمه undistinguished
:
بدون مشخصه خاص، نه برجسته و معمولی.
