معنی فارسی undy
B1ناکامل بودن رنگ یا شفاف شدن، به معنای از بین رفتن رنگ یا تیرگی است.
To lose color or brightness, to become less vibrant.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Waving or wavy; applied to ordinaries, or division lines.
example
معنی(example):
رنگ در نور خورشید شروع به ناپدید شدن کرد.
مثال:
The color began to undy in the sunlight.
معنی(example):
اگر پارچه به درستی شسته نشود، رنگش ناپدید می‌شود.
مثال:
The fabric will undy if washed incorrectly.
معنی فارسی کلمه undy
:
ناکامل بودن رنگ یا شفاف شدن، به معنای از بین رفتن رنگ یا تیرگی است.
