معنی فارسی unexplained

B1

غیرقابل توضیح، به معنای چیزی که دلیل آن مشخص نیست.

Not explained; remaining uncertain.

adjective
معنی(adjective):

Not explained. Of unknown cause or origin.

example
معنی(example):

یک راز غیرقابل توضیح در عمارت قدیمی باقی مانده است.

مثال:

There remains an unexplained mystery at the old mansion.

معنی(example):

ناپدید شدن کشتی بی‌توضیح باقی ماند.

مثال:

The disappearance of the ship was left unexplained.

معنی فارسی کلمه unexplained

: معنی unexplained به فارسی

غیرقابل توضیح، به معنای چیزی که دلیل آن مشخص نیست.