معنی فارسی unexploded
B1به چیزی اشاره دارد که هنوز منفجر نشده یا عمل نکرده است.
Refers to something that has not detonated or exploded.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not exploded
example
معنی(example):
بمب منفجر نشده در میدان پیدا شد.
مثال:
The unexploded bomb was found in the field.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند مهمات منفجر نشده را به طور ایمن از بین ببرند.
مثال:
They decided to safely dispose of the unexploded ordnance.
معنی فارسی کلمه unexploded
:
به چیزی اشاره دارد که هنوز منفجر نشده یا عمل نکرده است.