معنی فارسی unfaceable
B2غیرقابل رویارویی، به معنای عدم توانایی در مواجهه با یک مشکل یا چالش.
Incurring difficulty to face or deal with something.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Unable to be faced or confronted.
example
معنی(example):
چالش در ابتدا برای آنها غیرقابل رویارویی به نظر میرسید.
مثال:
The challenge seemed unfaceable to them at first.
معنی(example):
برخی مسائل آنقدر پیچیده و غیرقابل رویارویی هستند که یک فرد بهتنهایی نمیتواند با آنها مقابله کند.
مثال:
Some problems are too complex and unfaceable for a single individual.
معنی فارسی کلمه unfaceable
:
غیرقابل رویارویی، به معنای عدم توانایی در مواجهه با یک مشکل یا چالش.