معنی فارسی unfleshed
B1به معنی ناپخته و بدون جزئیات اضافی؛ به مفهومی اشاره دارد که هنوز به کامل بودن نرسیده است.
Incomplete or not fully developed; lacking detail.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Having no flesh.
معنی(adjective):
(of a weapon) Not accustomed to flesh; not having been used in combat.
example
معنی(example):
هنرمند یک مفهوم ناپخته را در جلسه ارائه داد.
مثال:
The artist presented an unfleshed concept at the meeting.
معنی(example):
یک پیشنهاد ناپخته ممکن است عمق نداشته باشد.
مثال:
An unfleshed proposal may lack depth.
معنی فارسی کلمه unfleshed
:
به معنی ناپخته و بدون جزئیات اضافی؛ به مفهومی اشاره دارد که هنوز به کامل بودن نرسیده است.