معنی فارسی unflustered

B2

به معنی آرام و بدون نگرانی؛ در موقعیت‌های پراسترس، از خود آرامش نشان می‌دهد.

Calm and not agitated or confused; composed.

adjective
معنی(adjective):

Not flustered; calm

example
معنی(example):

با وجود هرج و مرج، او بی‌دغدغه باقی ماند.

مثال:

Despite the chaos, she remained unflustered.

معنی(example):

او در طول مصاحبه بی‌دغدغه بود.

مثال:

He was unflustered during the interview.

معنی فارسی کلمه unflustered

: معنی unflustered به فارسی

به معنی آرام و بدون نگرانی؛ در موقعیت‌های پراسترس، از خود آرامش نشان می‌دهد.