معنی فارسی ungroup

B1

عمل جدا کردن یا تفکیک اجزا یا گروه‌ها از یکدیگر.

To separate items that have been grouped together.

verb
معنی(verb):

To remove from a group; to separate.

example
معنی(example):

ما نیاز داریم داده‌ها را از هم جدا کنیم تا به طور جداگانه تحلیل کنیم.

مثال:

We need to ungroup the data to analyze it separately.

معنی(example):

او تصمیم گرفت دوستانش را برای پروژه گروهی جدا کند.

مثال:

He decided to ungroup his friends for the group project.

معنی فارسی کلمه ungroup

: معنی ungroup به فارسی

عمل جدا کردن یا تفکیک اجزا یا گروه‌ها از یکدیگر.