معنی فارسی unhittable

B1

غیر قابل ضربه زدن، اشاره به چیزی که به سختی قابل دستیابی یا لمس است.

Impossible to hit or strike.

adjective
معنی(adjective):

Impossible to hit

example
معنی(example):

پیش‌پیش اتنا سریع بود که به نظر می‌رسید که نمی‌توان آن را زد.

مثال:

The pitch was so fast that it seemed unhittable.

معنی(example):

سرویس او در طول مسابقه غیرقابل ضربه زدن بود.

مثال:

His serve was unhittable during the match.

معنی فارسی کلمه unhittable

: معنی unhittable به فارسی

غیر قابل ضربه زدن، اشاره به چیزی که به سختی قابل دستیابی یا لمس است.