معنی فارسی uniformly

B1 /ˈjunəfɔɹmli/

به طور یکنواخت، به معنای انجام یک کار با یک دست و به شکلی مساوی در تمام قسمت‌ها.

In a uniform manner; consistently or evenly.

adverb
معنی(adverb):

In a uniform manner, consistently.

example
معنی(example):

رنگ به طور یکنواخت بر روی سطح زده شد.

مثال:

The paint was applied uniformly to the surface.

معنی(example):

نتایج به‌طور یکنواخت خوب در همه آزمایش‌ها بودند.

مثال:

The results were uniformly good across all tests.

معنی فارسی کلمه uniformly

: معنی uniformly به فارسی

به طور یکنواخت، به معنای انجام یک کار با یک دست و به شکلی مساوی در تمام قسمت‌ها.