معنی فارسی uninventive
B1بیخلاقیت، به معنای عدم نوآوری یا خلاقیت در کارها.
Not having or showing creativity or originality.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not inventive.
example
معنی(example):
طراحیهای او بیخلاقیت بودند و از نظر اصالت کمبود داشتند.
مثال:
His designs were uninventive and lacked originality.
معنی(example):
فیلم بیخلاقیت بود و ایدههای قدیمی را بازسازی کرد.
مثال:
The movie was uninventive, rehashing old ideas.
معنی فارسی کلمه uninventive
:
بیخلاقیت، به معنای عدم نوآوری یا خلاقیت در کارها.