معنی فارسی unlooked
B2دیده نشده، منتظر نبودن یک نتیجه یا وضعیت.
Not expected or anticipated; overlooked.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not checked, not looked over.
example
معنی(example):
او یک گنجی غیرمنتظره در جعبه قدیمی پیدا کرد.
مثال:
He found an unlooked treasure in the old box.
معنی(example):
پیامدهای غیرمنتظره این تصمیم تعجبآور بود.
مثال:
The unlooked consequences of the decision were surprising.
معنی فارسی کلمه unlooked
:
دیده نشده، منتظر نبودن یک نتیجه یا وضعیت.
