معنی فارسی unmaintained

B1

بدون نگهداری، به وضعیتی اشاره دارد که چیزی، مانند جاده یا باغ، به درستی مراقبت نمی‌شود.

Not receiving regular care or maintenance.

adjective
معنی(adjective):

Not maintained

example
معنی(example):

این جاده بدون نگهداری است و پر از چاله‌ها است.

مثال:

This road is unmaintained and full of potholes.

معنی(example):

باغ بدون نگهداری به سرعت پر از علف‌های هرز شد.

مثال:

The unmaintained garden quickly became overgrown.

معنی فارسی کلمه unmaintained

: معنی unmaintained به فارسی

بدون نگهداری، به وضعیتی اشاره دارد که چیزی، مانند جاده یا باغ، به درستی مراقبت نمی‌شود.