معنی فارسی unmuffled

B1

بدون فشرده‌سازی و یا کاهش صدا، معمولاً برای صداهای بلند استفاده می‌شود.

Not muffled; loud and clear or unobstructed.

adjective
معنی(adjective):

Not muffled.

example
معنی(example):

صدا بدون هیچ فشاری، در راهروها طنین‌انداز شد.

مثال:

The sound was unmuffled, echoing through the halls.

معنی(example):

خنده‌های بدون فشرده‌سازی از بیرون شنیده می‌شد.

مثال:

The unmuffled laughter could be heard from outside.

معنی فارسی کلمه unmuffled

: معنی unmuffled به فارسی

بدون فشرده‌سازی و یا کاهش صدا، معمولاً برای صداهای بلند استفاده می‌شود.