معنی فارسی unmusical
B1غیرموسیقایی، به معنای نداشتن هماهنگی یا زیبایی در صدا یا لحن.
Not musical; lacking harmony, melody, or rhythm.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not musical: lacking in musical ability.
معنی(adjective):
Not musical: unmelodic.
example
معنی(example):
صدای او غیرموسیقایی بود و ملودی نداشت.
مثال:
His voice was unmusical, lacking the melody.
معنی(example):
نت‌های غیرموسیقایی گوش دادن به این ترانه را دشوار می‌کرد.
مثال:
The unmusical notes made the song hard to listen to.
معنی فارسی کلمه unmusical
:
غیرموسیقایی، به معنای نداشتن هماهنگی یا زیبایی در صدا یا لحن.
