معنی فارسی unpainted
B1بدون رنگ آمیزی، اشاره به سطوحی که هنوز با رنگ پوشش داده نشدهاند.
Not having been painted.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not painted
example
معنی(example):
خمیدهی بدون رنگ به نظر میرسید.
مثال:
The unpainted fence looked weathered.
معنی(example):
او دیوارها را بدون رنگ گذاشت تا پول صرفهجویی کند.
مثال:
He left the walls unpainted to save money.
معنی فارسی کلمه unpainted
:
بدون رنگ آمیزی، اشاره به سطوحی که هنوز با رنگ پوشش داده نشدهاند.