معنی فارسی unpaired

B1

بدون جفت، به طور خاص اشاره به اجتناب از ترکیب دو چیز مشابه یا متناسب.

Not belonging to a pair.

verb
معنی(verb):

To go from a paired to a non-paired state; to disassociate.

adjective
معنی(adjective):

Not forming one of a pair

example
معنی(example):

او یک جفت نشده از جوراب را در لباسشویی پیدا کرد.

مثال:

He found an unpaired sock in the laundry.

معنی(example):

فروش کفش‌های جفت نشده دشوار بود.

مثال:

The unpaired shoes were hard to sell.

معنی فارسی کلمه unpaired

: معنی unpaired به فارسی

بدون جفت، به طور خاص اشاره به اجتناب از ترکیب دو چیز مشابه یا متناسب.