معنی فارسی unpeg

B1

جدا کردن، برطرف کردن، به ویژه از جایی که محکم شده است.

To remove something that is secured or attached.

verb
معنی(verb):

To remove from a peg.

example
معنی(example):

لطفا نقشه را از روی تخته جدا کن.

مثال:

Please unpeg the map from the board.

معنی(example):

او تصمیم گرفت چادر را بعد از عبور طوفان جدا کند.

مثال:

He decided to unpeg the tent after the storm passed.

معنی فارسی کلمه unpeg

: معنی unpeg به فارسی

جدا کردن، برطرف کردن، به ویژه از جایی که محکم شده است.