معنی فارسی unpersuaded
B1نازدهل، کسی که تحت تأثیر قرار نگرفته یا قانع نشده است.
Not being convinced or influenced.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not persuaded
example
معنی(example):
او با استدلالهای ارائهشده قانع نشد.
مثال:
She remained unpersuaded by the arguments presented.
معنی(example):
با وجود تلاشهای او، او هنوز هم قانع نشد.
مثال:
Despite his attempts, she was still unpersuaded.
معنی فارسی کلمه unpersuaded
:
نازدهل، کسی که تحت تأثیر قرار نگرفته یا قانع نشده است.