معنی فارسی unperturbed
B1بیتوجه، کسی که آرام و شاداب است و تحت تأثیر وقایع قرار نمیگیرد.
Not concerned or anxious, remaining calm.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not perturbed
example
معنی(example):
او با وجود آشفتگی اطرافش، بیخبر و آسیبی نمانده بود.
مثال:
She remained unperturbed despite the chaos around her.
معنی(example):
او نسبت به خبر بد بیتوجه به نظر میرسید.
مثال:
He seemed unperturbed by the bad news.
معنی فارسی کلمه unperturbed
:
بیتوجه، کسی که آرام و شاداب است و تحت تأثیر وقایع قرار نمیگیرد.