معنی فارسی unplaits
B1عمل جدا کردن یا از هم باز کردن بافته یا تنیدگی، معمولاً در مورد مو.
The act of undoing a braid or plait.
- verb
verb
معنی(verb):
To undo or untwist plaited hair; to unbraid
example
معنی(example):
او پس از یک روز طولانی موهایش را شل میکند.
مثال:
She unplaits her hair after a long day.
معنی(example):
او بافت را شل میکند تا آن را به شکل دیگری حالت دهد.
مثال:
He unplaits the braid to style it differently.
معنی فارسی کلمه unplaits
:
عمل جدا کردن یا از هم باز کردن بافته یا تنیدگی، معمولاً در مورد مو.