معنی فارسی unpragmatic
B1غیرعملی، به معنی اتخاذ تصمیمات یا رویکردهایی که منطقی و عملی نیستند و در عمل اثر مثبتی ایجاد نمیکنند.
Not sensible or realistic; lacking practicality.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not pragmatic.
example
معنی(example):
این تصمیم غیرعملی بود که تمام پول را در یک پروژه سرمایهگذاری کند.
مثال:
It was an unpragmatic decision to invest all the money in one project.
معنی(example):
روش غیرعملی او در حل مشکل باعث بروز مشکلات بیشتری شد.
مثال:
His unpragmatic approach to solving the problem caused more issues.
معنی فارسی کلمه unpragmatic
:
غیرعملی، به معنی اتخاذ تصمیمات یا رویکردهایی که منطقی و عملی نیستند و در عمل اثر مثبتی ایجاد نمیکنند.