معنی فارسی unprompted

B1

غیرمقید به معنای عدم نیاز به تحریک یا تشویق برای انجام یک عمل.

Done or said without being asked or prompted.

adjective
معنی(adjective):

Not prompted

example
معنی(example):

او به‌طور غیرمقید کمک کرد.

مثال:

She offered help in an unprompted manner.

معنی(example):

عذرخواهی غیرمقید او همه را شگفت‌زده کرد.

مثال:

His unprompted apology surprised everyone.

معنی فارسی کلمه unprompted

: معنی unprompted به فارسی

غیرمقید به معنای عدم نیاز به تحریک یا تشویق برای انجام یک عمل.