معنی فارسی unpunishable
B2اعمالی که نمی‌توان به عنوان جرم مجازات کرد.
Not liable to punishment or penalty.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not punishable; unable to be punished.
example
معنی(example):
برخی اعمال ممکن است طبق قانون غیر قابل مجازات تلقی شوند.
مثال:
Certain acts can be considered unpunishable under the law.
معنی(example):
او احساس می‌کرد که اشتباهاتش به دلیل شرایط غیرقابل مجازات است.
مثال:
He felt that his mistakes were unpunishable because of the circumstances.
معنی فارسی کلمه unpunishable
:
اعمالی که نمی‌توان به عنوان جرم مجازات کرد.
