معنی فارسی unpurified
B1مواد یا آثاری که تصفیه نشدهاند و ناخالص هستند.
Not having been purified; not free from impurities.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not purified; impure
example
معنی(example):
آب تصفیه نشده است و برای نوشیدن ایمن نیست.
مثال:
The water is unpurified and not safe for drinking.
معنی(example):
مواد تصفیه نشده میتوانند برای سلامت مضر باشند.
مثال:
Unpurified substances can be harmful to health.
معنی فارسی کلمه unpurified
:
مواد یا آثاری که تصفیه نشدهاند و ناخالص هستند.
