معنی فارسی unrealisable
B2غیرقابل تحقق، به چیزی اطلاق میشود که نمیتوان به حقیقت تبدیل کرد.
Not able to be made real or achievable.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not realizable; unable to be achieved or realized.
example
معنی(example):
رویاهای او توسط اطرافیانش غیرقابل تحقق تلقی شد.
مثال:
His dreams were deemed unrealisable by those around him.
معنی(example):
برخی مفاهیم ممکن است به دلیل پیچیدگیشان غیرقابل تحقق توصیف شوند.
مثال:
Some concepts may be described as unrealisable due to their complexity.
معنی فارسی کلمه unrealisable
:
غیرقابل تحقق، به چیزی اطلاق میشود که نمیتوان به حقیقت تبدیل کرد.