معنی فارسی unrepeatable
B2این صفت به چیزی اطلاق می‌شود که به هیچ عنوان نمی‌توان آن را تکرار کرد و بی‌نظیر است.
Extremely unique; cannot be replicated.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Unable to be repeated
مثال:
He told us to get off his property in unrepeatable terms.
معنی(adjective):
(of an experiment or procedure) That gives different results when repeated
example
معنی(example):
این اثر هنری منحصر به فرد و غیرقابل تکرار است.
مثال:
This artwork is unique and unrepeatable.
معنی(example):
اجرای او به حدی چشمگیر بود که احساس می‌شد غیرقابل تکرار است.
مثال:
His performance was so stunning that it felt unrepeatable.
معنی فارسی کلمه unrepeatable
:
این صفت به چیزی اطلاق می‌شود که به هیچ عنوان نمی‌توان آن را تکرار کرد و بی‌نظیر است.
