معنی فارسی unridden

B1

بی‌سوار، به معنای اینکه بر روی یک حیوان یا وسیله نقلیه سوار نشده باشد.

Not having been ridden; remaining unused in that capacity.

adjective
معنی(adjective):

Not ridden.

example
معنی(example):

اسب برای سال‌های زیادی بی‌سوار باقی ماند.

مثال:

The horse remained unridden for many years.

معنی(example):

دوچرخه تا تابستان گذشته در گاراژ بی‌سوار باقی ماند.

مثال:

The bike sat unridden in the garage until last summer.

معنی فارسی کلمه unridden

: معنی unridden به فارسی

بی‌سوار، به معنای اینکه بر روی یک حیوان یا وسیله نقلیه سوار نشده باشد.