معنی فارسی unroots

B1

به معنای حذف ریشه یا ریشه‌کنی یک چیز، چه به معنای واقعی یا مجازی.

To remove the roots of something, can refer to plants or metaphorically to feelings of belonging.

verb
معنی(verb):

To tear up by the roots; to uproot.

example
معنی(example):

باغبان علف‌های هرز را از ریشه درمی‌آورد تا به گل‌ها کمک کند رشد کنند.

مثال:

The gardener unroots the weeds to help the flowers grow.

معنی(example):

بعد از سال‌ها زندگی در خارج از کشور، او احساس کرد که در زادگاهش دیگر ریشه‌دار نیست.

مثال:

After years of living abroad, he felt unrooted in his hometown.

معنی فارسی کلمه unroots

: معنی unroots به فارسی

به معنای حذف ریشه یا ریشه‌کنی یک چیز، چه به معنای واقعی یا مجازی.