معنی فارسی unrove
B2عمل باز کردن یا آزاد کردن طناب یا تور از حالت پیچیدگی یا گره.
To unfasten or untangle a rope or net
- VERB
example
معنی(example):
پس از طوفان، آنها مجبور شدند خطهای درهمریخته را باز کنند.
مثال:
After the storm, they had to unrove the tangled lines.
معنی(example):
برای باز کردن تورها، آنها با احتیاط با هم کار کردند.
مثال:
To unrove the nets, they worked together carefully.
معنی فارسی کلمه unrove
:
عمل باز کردن یا آزاد کردن طناب یا تور از حالت پیچیدگی یا گره.