معنی فارسی unsewn
B1دوختهنشده، به حالتی اشاره دارد که چیزی هنوز به هم وصل نشده یا دوزی نشده است.
Not sewn or stitched; in a raw or unfinished state.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not sewn.
example
معنی(example):
پارچههای دوختهنشده روی میز قرار داشتند و منتظر دوخت بودند.
مثال:
The unsewn fabric lay on the table, waiting to be stitched.
معنی(example):
او قطعات دوختهنشده را در اطراف اتاق پیدا کرد.
مثال:
She found the unsewn pieces scattered around the room.
معنی فارسی کلمه unsewn
:
دوختهنشده، به حالتی اشاره دارد که چیزی هنوز به هم وصل نشده یا دوزی نشده است.