معنی فارسی unshadowed

B1

بدون سایه، ناحیه‌ای که در آن سایه‌ای وجود ندارد و نور به‌طور مستقیم می‌تابد.

Not covered or protected by any shadow; illuminated.

adjective
معنی(adjective):

Not shadowed; not covered by a shadow.

example
معنی(example):

باغ بدون سایه‌ درختی بود.

مثال:

The garden was unshadowed by any trees.

معنی(example):

بیان بدون سایه او احساسات واقعی‌ اش را نشان می‌داد.

مثال:

Her unshadowed expression showed her true feelings.

معنی فارسی کلمه unshadowed

: معنی unshadowed به فارسی

بدون سایه، ناحیه‌ای که در آن سایه‌ای وجود ندارد و نور به‌طور مستقیم می‌تابد.