معنی فارسی unshaven
B1غیر اصلاح شده، به حالتی اشاره دارد که صورت یا بدن موهایی دارد که تراشیده نشدهاند.
Having not shaved; typically refers to facial hair on a person's face.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not having shaved; not shaven; untrimmed.
معنی(adjective):
Unkempt
example
معنی(example):
او به جلسه بدون اصلاح و خسته رسید.
مثال:
He arrived unshaven and tired to the meeting.
معنی(example):
پاهای غیر اصلاح شدهاش توجه مردم را در ساحل جلب کرد.
مثال:
Her unshaven legs caught people's attention at the beach.
معنی فارسی کلمه unshaven
:
غیر اصلاح شده، به حالتی اشاره دارد که صورت یا بدن موهایی دارد که تراشیده نشدهاند.