معنی فارسی unshorn
B1بدون شانه کردن یا کوتاه کردن مو، به معنای عدم رسیدگی به موها.
Not having been trimmed or cut; uncut.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not shorn.
example
معنی(example):
پس از ماهها سفر، او بیمو و وحشی به نظر میرسید.
مثال:
After months of travel, he looked unshorn and wild.
معنی(example):
پیامبر بیمو به خاطر موی بلندش شناخته شده بود.
مثال:
The unshorn prophet was known for his long hair.
معنی فارسی کلمه unshorn
:
بدون شانه کردن یا کوتاه کردن مو، به معنای عدم رسیدگی به موها.