معنی فارسی unsprung

B1

به اجزای وسایل نقلیه اشاره دارد که بر روی فنر قرار ندارند و تاثیر قابل توجهی بر هندلینگ دارند.

Pertaining to parts of a vehicle not supported by springs, affecting performance and handling.

adjective
معنی(adjective):

Not sprung.

مثال:

an unsprung trap

example
معنی(example):

وزن غیر فنردار بر نحوه کنترل خودرو تأثیر می‌گذارد.

مثال:

The unsprung weight affects how the car handles.

معنی(example):

قسمت‌های غیر فنردار وسیله نقلیه باید سبک‌تر شوند.

مثال:

The unsprung parts of the vehicle must be made lighter.

معنی فارسی کلمه unsprung

: معنی unsprung به فارسی

به اجزای وسایل نقلیه اشاره دارد که بر روی فنر قرار ندارند و تاثیر قابل توجهی بر هندلینگ دارند.