معنی فارسی untameable
B1غیرقابل رام، به موضوعاتی اشاره دارد که نمیتوان آنها را کنترل یا تربیت کرد.
Not able to be tamed or controlled.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Incapable of being controlled, subdued, or tamed.
example
معنی(example):
اسب وحشی توسط مربیانش غیرقابل رام شدن تلقی شد.
مثال:
The wild horse was deemed untameable by its trainers.
معنی(example):
برخی از گربهها به سادگی غیرقابل رام هستند و ترجیح میدهند آزاد پرسه بزنند.
مثال:
Some cats are simply untameable and prefer to roam free.
معنی فارسی کلمه untameable
:
غیرقابل رام، به موضوعاتی اشاره دارد که نمیتوان آنها را کنترل یا تربیت کرد.