معنی فارسی unthaw

B1 /ʌnˈθɔː/

عملی که طی آن غذایی که منجمد شده است، ذوب می‌شود.

To reverse the process of freezing; to thaw something that was frozen.

verb
معنی(verb):

To thaw out, to unfreeze; to become soft (of something which had been frozen).

example
معنی(example):

برای پختن مرغ، ابتدا باید آن را ذوب کنید.

مثال:

To cook the chicken, you need to unthaw it first.

معنی(example):

هرگز نباید غذا را در دمای اتاق ذوب کنید.

مثال:

You should never unthaw food at room temperature.

معنی فارسی کلمه unthaw

: معنی unthaw به فارسی

عملی که طی آن غذایی که منجمد شده است، ذوب می‌شود.