معنی فارسی untrussed
B1حالت یا وضعیت چیزی که بندهایش جدا شده یا باز شده است.
Not secured with trusses; released from supports.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not trussed.
example
معنی(example):
بادبانهای بازشده در باد به شدت تکان میخوردند.
مثال:
The untrussed sails were flapping wildly in the wind.
معنی(example):
چوبهای بازشده نتوانستند سقف را حمایت کنند.
مثال:
The untrussed timber failed to support the roof.
معنی فارسی کلمه untrussed
:
حالت یا وضعیت چیزی که بندهایش جدا شده یا باز شده است.